گل در آغوش پروانه
پروانه از ناپیدائی ِ اندوهبار ِپیله پر میکشد
گل از فرو بستگی ِغم انگیز ِغنچه میشکفد
هر پروانه گلی است که میرقصد
در حجم ِ ِبلورین ِنور در فضا
هر گل ِخوش رنگ و بو
پروانه ای است که سایه سان
بنشسته در معبر ِبهار
آنها
هم آوا وهم نوا
کوته ترانهی عمر را همزمان
در نگاه ِ درخشان ِنور آغاز میکنند
خوشبختی
این لحظه های ساده و پیوسته بهرشان
سهمی است اندک
مجالی است زود گذر
در میانهی اکنون و زمان بیکرانه
تا بگذرد با رویای غم وشادی
بر مرز ِبودن وشدن
در حلاوت ِآغوش های خوش ِمهر
گل از فرو بستگی ِغم انگیز ِغنچه میشکفد
هر پروانه گلی است که میرقصد
در حجم ِ ِبلورین ِنور در فضا
هر گل ِخوش رنگ و بو
پروانه ای است که سایه سان
بنشسته در معبر ِبهار
آنها
هم آوا وهم نوا
کوته ترانهی عمر را همزمان
در نگاه ِ درخشان ِنور آغاز میکنند
خوشبختی
این لحظه های ساده و پیوسته بهرشان
سهمی است اندک
مجالی است زود گذر
در میانهی اکنون و زمان بیکرانه
تا بگذرد با رویای غم وشادی
بر مرز ِبودن وشدن
در حلاوت ِآغوش های خوش ِمهر
0 Comments:
Post a Comment
<< Home