غنای هنر، رازپایداری وشایستگی عبورازسانسور
من این حروف نوشتم، چنانکه غیر ندانست
تو هم زروی کِرامَت، چُنان بخوان که تودانی
(حافظ)
"دوالپا*که خوب رمق گوسبندها*راکشیدومطابق برنامه ی پیش بینی شده وظیفه ی خودراانجام داد،یک روزشیرمست شدوروی زمین نقش بست.روباه دم بریده*که دیدهواپس است بااحتیاط دوالپارابا انبر
گرفت وفاتح کشورخردرچمن*راکه کسی جرات نمیکردبه اسب اسکندرتشبیهش بکند،ازسوراخ راه آب بیرون کرد.اموال منقول رابرداشت ودک شدواژدهائی*روی گنج های غیرمنقول خودگذاشت تاسنت اورادنبال کندوخون گوسبندان رابمکد..."
(برگرفته ازکتاب مستطاب وغ وغ ساهاب )
(صادق هدایت)
از نخستین روزگارانی که آدمی سخنمندوسخنگو شددریافت که سخنی که به زبان می آورداغلب درذهن مخاطب به همان صورت دریافت وادراک نمیشودوازآنجا که سخن درگوهرخویش به ابهام آلوده است راهی باقی نمیماندجز اینکه برای هرگویشی تفسیروتاویل وتعبیرهای متفاوتی وجودداشته باشد.
همه ی وسایلی که تصویرشعری را می آفریند.(ازتشبیه تاابهام وایهام وتمثیل ونماد)ابزاری هستندتاآفریننده چیزی رابسازدودربرابرما قراردهدکه معنایش را نه خوداوکه مای مخاطب تعیین کنیم ودر این راستابه ادعا های سازنده درمورداینکه منظورش چه بوده است هم چندان وقعی ننهیم.هراثرفاقداین ابزاردچارفقرِگوهر وتهی ازغنای هنری است.
هنرمند،ادیب وشاعرهمواره مشغول بالارفتن ازنردبامی است که به بام اِبهامهای گسترنده میرسدشاید موفق ترین شاعر کسی است که بتواندساده ترین ودرعین حال گشودنی ترین ابهام هارا باابزار هنری خلق کندوکارِآفرینشگریش به آنجا برسدکه مردمان بتوانندبا سُخنش فال بگیرند.فال گرفتن یعنی بازسازی محتوای شعربه مددادراکات خواننده ی شعر.یعنی هرهنرواجد ِگوهرهنری نه تنهاهرهنردوستی رادرهر سطح شعوروهرنوع ذوق وسلیقه وذائقه ی هنری محروم نمیکندبلکه باشایستگی خویش چون نسیم ازتیغ سانسورنجات یافته پابرجاترمیماند.
ازآنجا که بیان ِواقعیت ِعریان ازفقرابزارهنری دررنج است نه تنهابازگوکننده ی نازکترین لایه ی بیرونی حقیقت است بلکه فاقدبازخوانی متکثربوده چون حباب عمری کوتاه داشته وچنانچه به پَرِقبای قدرت گیربدهدبه قول هدایت "میآیندوسَرِصاحبش را ختنه میکنند."
باری اگربه پارگراف فوقانی این یاداشت مراجعه کنیدبرای درک آن بایدپرده از رازدوالپا، گوسبندها، روباه دُم بریده، کشورخردرچمن، واژدهابردارید.دراین رمزگشائی به تعدادنسبت هائی که به این پنج عنصرمیدهید میتوانیدخوانش های متفاوتی ازآن ارائه بدهید.
واضح است که باتوجه به تاریخی که هدایت اقدام به نوشتن آن کرده است دوالپارارضاشاه،گوسبندهارامردم، روباه دم بریده را انگلیس وکشورخردرچمن راایران وآژدهارامحمدرضاشاه بدانیم.
بطوریکه ملاحظه میفرمائیدهدایت باخلق یکقطعه ی ادبی اجتماعی سیاسی دربخشی ازیک قضیه، چگونه باهنرمندی وتیزهوشی ازتیغ تیزسانسورمیگریزدومیدان رابازمیگذارد که درمواردمشابه هرکس هرچه میخواهد به آنها نسبت بدهد دادنی.
تو هم زروی کِرامَت، چُنان بخوان که تودانی
(حافظ)
"دوالپا*که خوب رمق گوسبندها*راکشیدومطابق برنامه ی پیش بینی شده وظیفه ی خودراانجام داد،یک روزشیرمست شدوروی زمین نقش بست.روباه دم بریده*که دیدهواپس است بااحتیاط دوالپارابا انبر
گرفت وفاتح کشورخردرچمن*راکه کسی جرات نمیکردبه اسب اسکندرتشبیهش بکند،ازسوراخ راه آب بیرون کرد.اموال منقول رابرداشت ودک شدواژدهائی*روی گنج های غیرمنقول خودگذاشت تاسنت اورادنبال کندوخون گوسبندان رابمکد..."
(برگرفته ازکتاب مستطاب وغ وغ ساهاب )
(صادق هدایت)
از نخستین روزگارانی که آدمی سخنمندوسخنگو شددریافت که سخنی که به زبان می آورداغلب درذهن مخاطب به همان صورت دریافت وادراک نمیشودوازآنجا که سخن درگوهرخویش به ابهام آلوده است راهی باقی نمیماندجز اینکه برای هرگویشی تفسیروتاویل وتعبیرهای متفاوتی وجودداشته باشد.
همه ی وسایلی که تصویرشعری را می آفریند.(ازتشبیه تاابهام وایهام وتمثیل ونماد)ابزاری هستندتاآفریننده چیزی رابسازدودربرابرما قراردهدکه معنایش را نه خوداوکه مای مخاطب تعیین کنیم ودر این راستابه ادعا های سازنده درمورداینکه منظورش چه بوده است هم چندان وقعی ننهیم.هراثرفاقداین ابزاردچارفقرِگوهر وتهی ازغنای هنری است.
هنرمند،ادیب وشاعرهمواره مشغول بالارفتن ازنردبامی است که به بام اِبهامهای گسترنده میرسدشاید موفق ترین شاعر کسی است که بتواندساده ترین ودرعین حال گشودنی ترین ابهام هارا باابزار هنری خلق کندوکارِآفرینشگریش به آنجا برسدکه مردمان بتوانندبا سُخنش فال بگیرند.فال گرفتن یعنی بازسازی محتوای شعربه مددادراکات خواننده ی شعر.یعنی هرهنرواجد ِگوهرهنری نه تنهاهرهنردوستی رادرهر سطح شعوروهرنوع ذوق وسلیقه وذائقه ی هنری محروم نمیکندبلکه باشایستگی خویش چون نسیم ازتیغ سانسورنجات یافته پابرجاترمیماند.
ازآنجا که بیان ِواقعیت ِعریان ازفقرابزارهنری دررنج است نه تنهابازگوکننده ی نازکترین لایه ی بیرونی حقیقت است بلکه فاقدبازخوانی متکثربوده چون حباب عمری کوتاه داشته وچنانچه به پَرِقبای قدرت گیربدهدبه قول هدایت "میآیندوسَرِصاحبش را ختنه میکنند."
باری اگربه پارگراف فوقانی این یاداشت مراجعه کنیدبرای درک آن بایدپرده از رازدوالپا، گوسبندها، روباه دُم بریده، کشورخردرچمن، واژدهابردارید.دراین رمزگشائی به تعدادنسبت هائی که به این پنج عنصرمیدهید میتوانیدخوانش های متفاوتی ازآن ارائه بدهید.
واضح است که باتوجه به تاریخی که هدایت اقدام به نوشتن آن کرده است دوالپارارضاشاه،گوسبندهارامردم، روباه دم بریده را انگلیس وکشورخردرچمن راایران وآژدهارامحمدرضاشاه بدانیم.
بطوریکه ملاحظه میفرمائیدهدایت باخلق یکقطعه ی ادبی اجتماعی سیاسی دربخشی ازیک قضیه، چگونه باهنرمندی وتیزهوشی ازتیغ تیزسانسورمیگریزدومیدان رابازمیگذارد که درمواردمشابه هرکس هرچه میخواهد به آنها نسبت بدهد دادنی.